سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۳

هرکه با بزرگان ستیزد، خون خود ریزد.

خویشتن را بزرگ پنداری

راست گفتند یک دو بیند لوچ

زود بینی شکسته پیشانی

تو که بازی کنی به سر با قوچ