سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۱

ده آدمی بر سفره‌ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفته‌اند: توانگری به قناعت، به از توانگری به بضاعت.

رودهٔ تنگ به یک نانِ تهی پُر گردد

نعمتِ روی زمین پر نکند دیدهٔ تنگ

پدر چون دورِ عمرش منقضی گشت

مرا این یک نصیحت کرد و بُگذشت

که شهوت آتش است از وی بپرهیز

به خود بَر آتشِ دوزخ مکُن تیز

در آن آتش نداری طاقت سوز

به صبر آبی بر این آتش زن امروز