سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۸

خشمِ بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطفِ بی وقت هیبت ببرد. نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.

دُرشتی و نَرمی به هَم دَر بِه است

چو فاصد که جَراح و مَرهَم نِهْ است

دُرشتی نگیرد خِرَدمَند پیش

نه سُستی که ناقص کُنَد قَدرِ خویش

نه مَر خویشتن را فُزونی نَهد

نه یکباره تَن در مَذلت دَهد

شَبانی با پدر گفت: اِی خِرَدمَند

مَرا تَعلیم دِه پیرانه یک پَند

بگفتا: نیکمَردی کُن نَه چَندان

که گردد خیره گرگِ تیز دَندان