سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۲

یکی از ملوکِ بی‌انصاف پارسایی را پرسید؛ از عبادت‌ها کدام فاضل‌تر است؟ گفت: تو را خوابِ نیمروز تا در آن، یک‌نفس خلق را نیازاری.

ظالمی را خفته دیدم نیمروز

گفتم این فتنه است، خوابش برده، بِه

وآنکه خوابش بهتر از بیداری است

آن‌چنان بد زندگانی، مُرده به