باز این عالم دیرینه جوان میبایست
برگ کاهش صفت کوه گران میبایست
کف خاکی که نگاه همهبین پیدا کرد
در ضمیرش جگر آلوده فغان میبایست
این مه و مهر کهن راه به جایی نبرند
انجم تازه به تعمیر جهان میبایست
هر نگاری که مرا پیش نظر میآید
خوش نگاریست ولی خوشتر از آن میبایست
گفت یزدان که چنین است و دگر هیچ مگو
گفت آدم که چنین است چنان میبایست