چون صبح نودمیده صفا گستر است اشک
روشنتر از ستاره روشنگر است اشک
گوهر اگر ز قطره باران شود پدید
با آفتاب و ماه ز یک گوهر است اشک
با اشک هم اثر نتوان خواند ناله را
غمپرور است ناله و جانپرور است اشک
بارد ازو لطافت و تابد ازو فروغ
چون گوی سینه بت سیمینبر است اشک
خاطر فریب و گرم و دلاویز و تابناک
همرنگ چهره تو پریپیکر است اشک
از داغ آتشینلب ساغرنواز تو
در جان ماست آتش و در ساغر است اشک
با دردمند عشق تو همخانه است آه
با آشنای چشم تو همبستر است اشک
لب بستهای ز گفتن راز نهان رهی
غافل که از زبان تو گویاتر است اشک