خردم دوش اندرین معنی
نکتهای چند نغز کرد املی
گفت شهری که جا و مسکن ماست
صحن او سقف گنبد اعلاست
خاک او راست نکهت عنبر
آب او راست، لذت شکر
نز برودت در او اثر بینی
نز حرارت در او شرر بینی
اندر آن شهر ما گلستانهاست
که چمنهاش نزهت جانهاست
طوطیان بینی اندر آن بستان
همه را ذکر حق بود الحان
چون کند لطف او تعلمشان
«ربی الله» بود ترنمّشان
در چمنهاش بلبلان ، گویا
نغمهشان جمله «ربنا الاعلی»
«مقعد صدق» ازو ولایت ماست
هرکه آنجاست در حمایت ماست
همگان خاص حضرت سلطان
جسته از بند انجم و ارکان
رهروان بینی از سر غیرت
همه افتاده در ره حیرت
ساکنان بینی از سر اخلاص
چشم بگشاده بر سرادق خاص
چون بدان شهر جان فرود آیی
زین همه دردسر بیاسایی
مسکن و جایگاه ما بینی
مجلس خاص شاه ما بینی
خلعت شاه، بیبدن پوشی
بادهٔ شوق، بیدهن نوشی
نغمهٔ بلبلان ره شنوی
«وحده لا شریک له» شنوی