فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶

خمار گشت مرا ساقیا شراب کجاست

نکرد چارهٔ این درد دُرد ناب کجاست

شکیب و صبر مفرما نماند صبر و شکیب

مزن زتاب و توان دم توان و تاب کجاست

چو نام او شنوم دل در اضطراب آید

دلست مضطرب آن جان اضطراب کجاست

شباب عمر بود وصل یار و هجران شیب

زشیب هجر بجان آمدم شباب کجاست

دلم گرفت درین خاکدان تیره و تنک

کجاست روزنه این باب حجره را و کجاست

گرفت لشکر غم ملک دل بیا مطرب

نی و کمانچه چه شد عود کور باب کجاست

بیار فیض بخوان از کتاب خود غزلی

مگر دلم بگشاید بیا کتاب کجاست