عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

چون برآمد جان باقی از خلیل

باز پرسیدش خداوند جلیل

کای ز کل خلق نیکو بخت تر

در جهان چه چیز دیدی سخت تر

۳

گفت اگر کشتن پسر را سخت بود

در سقر دیدن پدر را سخت بود

در میان آتشم انداختی

روزگاری با بلا درساختی

گر بسی سختی و پیچاپیچ بود

در بر جان دادن آنها هیچ بود

۶

حق تعالی کرد سوی او خطاب

گفت اگر جان دادنت آمد عذاب

از پس جان دادن و مردن ز خویش

هست چندان سختی زاندازه بیش

کانکه را شد نقد افتادن درو

راحت روحست جان دادن درو

۹

چون چنین در کار مشکل ماندهٔ

روز و شب بهر چه غافل ماندهٔ

چارهٔ این کار مشکل پیش گیر

راه بر مرگست منزل پیش گیر

ترک دنیا گیر و کار مرگ ساز

راه بس دورست ره را برگ ساز

زانکه دنیا گر همه بر هم نهی

باز مانی عاقبت دستی تهی