عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۱۱۱

ای آتشِ شمع بر تنِ لاغرِ او

رحمت کن و بگریز ز چشمِ ترِ او

وی داده طلاق او و زو ببریده

امشب نتوانی که شوی با سرِ او