عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۱۰

فرسودنِ لعلِ آبدارت بر من

بنمودنِ زلفِ بیقرارت بر من

یک بوسه بخواهم و صدم عشوه دهی

وآنگه گویی ازین هزارت بر من