چنین گفتهست بوبکر سفاله
که با او هست پیوسته حواله
همیگویند در آبم نشانده
که هرگز تر مگرد ای باز مانده
که گرچه غرقهای امّا چنانی
که گر تر گردی از تَردامنانی
مشو تر گرچه در آبی همیشه
درین معرض چه سنجد شیر بیشه؟
که داند تا درین اندوه مردان
چگونه زار در خونند گردان
اگر این درد بودی حاصل تو
جهانی خون گرفتی از دل تو