ایا سر کرده از جانم! تو را خانه کجا باشد؟
الا ای ماه تابانم! تو را خانه کجا باشد؟
الا ای قادر قاهر! ز تن پنهان به دل ظاهر
زهی پیدای پنهانم تو را خانه کجا باشد؟
تو گویی خانهٔ خاقان بود دلهای مشتاقان
مرا دل نیست ای جانم! تو را خانه کجا باشد؟
بود مه سایه را دایه به مه چون میرسد سایه
بگو «ای مه! نمیدانم تو را خانه کجا باشد»
نشان ماه میدیدم به صد خانه بگردیدم
از این تفتیش برهانم تو را خانه کجا باشد؟