مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۵

گفتم جانی به ترک جان نتوان کرد

گفتا جانرا چو تن نشان نتوان کرد

گفتم که تو بحر کرمی گفت خموش

در است چو سنگ رایگان نتوان کرد