اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲

آن زلف چو نافهٔ تتاری بنگر

و آن خط چو سبزهٔ بهاری بنگر

بر گرد دهان همچو انگشتریش

زنگی بچه را سواد کاری بنگر