مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴

من رسیدم به لب جوی وفا

دیدم آن جا صنمی روح فزا

سپه او همه خورشید‌پرست

همچو خورشید همه بی‌سر و پا

بشنو از آیت قرآن مجید

گر تو باور نکنی قول مرا

إِنِّى وَجَدتُّ ٱمْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ

وَأُوتِيَتْ مِن کُلِّ شَىْءٍۢ وَلَهَا

چونک خورشید نمودی رخ خود

سجده دادیش چو سایه همه را

من چو هدهد بپریدم به هوا

تا رسیدم به در شهر سبا