دیده از کار جهان دربسته به
راه همت زین و آن دربسته به
دوستان از هفت دشمن بدترند
هفت در بر دوستان دربسته به
دل گران بیماریی دارد ز غم
روزن چشم از جهان دربسته به
پشت دست از غم به دندان میخورم
از چنین خوردن دهان دربسته به
چون به صد جان یکدلی نتوان خرید
دل فروشان را دکان دربسته به
منقطع شد کاروان مردمی
دیدهای دیدهبان دربسته به
خاک بیزان هوس بیروزیاند
چشم دل زین خاکدان دربسته به
از زبان در سر شدی خاقانیا
تا بماند سر، زبان دربسته به