جدلی فلسفی است خاقانی
تا به فلسی نگیری احکامش
فلسفه در جدل کند پنهان
وانگهی فقه برنهد نامش
مس بدعت به زر بیالاید
پس فروشد به مردم خامش
دام در افکند مشعبدوار
پس بپوشد به خار و خس دامش
مرغ را هم به لطف صید کنند
پس ببرند سر به ناکامش
علم دین پیشت آورد وانگه
کفر باشد سخن به فرجامش
کار او و تو تا گه تطهیر
کار طفل است و آن حجامش
شکرش در دهان نهد و آنگه
ببرد پارهای ز اندامش