خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۸

من آن خاقانی دریا ضمیرم

کز ابر خاطرش خورشید برق است

دبیری را توئی هم حرفتم لیک

شعارم صدق و آئین تو زرق است

اگرچه هر دو خون ریزند لیکن

هم از جلاد تا فصاد فرق است