چو او باشد دل دلسوز ما را
چه باشد شب چه باشد روز ما را
که خورشید ار فروشد ار برآمد
بس است این جانِ جان افروز ما را
تو مادرمرده را شیون مَیآموز
که استادست عشق آموز ما را
مدوزان خرقهٔ ما را مدران
نشاید شیخ خرقهدوز ما را
همه کس بر عدو پیروز خواهد
جمال آن عدو پیروز ما را
همه کس بخت گنجاندوز جوید
ولیکن عشق رنجاندوز ما را