کس نیست در این گوشه فراموشتر از من
وز گوشهنشینان تو خاموشتر از من
هر کس به خیالیست همآغوش و کسی نیست
ای گل به خیال تو همآغوشتر از من
مینوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق
اما که در این میکده غمنوشتر از من؟
افتاده جهانی همه مدهوش تو، لیکن
افتادهتر از من نه و مدهوشتر از من
بیماه رخ تو شب من هست سیهپوش
اما شب من هم نه سیهپوشتر از من
گفتی «تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق»
ای نادرهگفتار! کجا گوشتر از من؟
میخوابم و چشم از حسد مدعیام باز
کو خرتر از این حاسد و خرگوشتر از من
بیژنتر از آنم که به چاهم کنی ای تُرک!
خونم بفشان، کیست سیاووشتر از من؟
با لعل تو گفتم که «علاجم لب نوش است»
بشکفت که یارب چه لبی نوشتر از من
آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل؟
دیگی نه در این بادیه پرجوشتر از من