امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۱ - ترصیع

باده نوشین به صفا خواست کرد

وعدهٔ دوشین به وفا راست کرد

نور هدایت به چراغم رسان

بوی عنایت به دماغم رسان

۳

غمزدگان را به طرف دلگشای

گمشدگان را به کرم رهنمای

طفل گیار از هوا ریخت شیر

مغز جهان را ز صبا زد عبیر

گم شده‌ام راه نمایم تو باش

بی بصرم نور فزایم تو باش

۶

برق بهر سوی بتابی دگر

دشت زهر جوی بیابی دگر

هر طرفش ره بشتابی دگر

هر قدمش سیر بر آبی دگر