امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - پیام پدر

ای سر از آئین وفا تافته !

وز تو دلم تافتگی یافته !

گر چه به غیبت شدئی کینه توز

رنجه چه‌داری به حضورم هنوز

با چو منی ، دور کن از سر منی

چون به صفت من توام و تو منی

گر کمر کینه کنی استوار

پیش تو بیش از تو درایم به کار

ور به مدارا کشد این گفت و گوی

نیز نتابم ز وفای تو روی

لیک بشرطی که درین رای من

جای پدر گیرم و تو جای من