عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۳ - غزل

خم ابروی او در جان فزائی

طراز آستین دلربائی

خدا از لطف محضش آفریده

به نام ایزد زهی لطف خدائی

به غمزه چشم مستش کرده پیدا

رسوم مستی و سحر آزمائی

ز کوی او غباری کاورد باد

کند در چشم جانها توتیائی

چو بنماید رخ چون ماه تابان

برو پیشش گدائی کن گدائی