ای خط و خال خوشت مایهٔ سودای ما
ای نفسی وصل تو اصل تمنای ما
چونکه قدم مینهد شوق تو در ملک جان
صبر برون میجهد از دل شیدای ما
چتر همایون عشق سایه چو بر ما فکند
راه خرابات پرس گر طلبی جای ما
از رخ زیبای تو قبلهگه عام را
کعبهٔ دیگر نباد دلبر ترسای ما
مردم لولیوشیم ما که و سجده کدام
رای هزیمت گرفت عقل سبک رای ما
صوفی افسرده را زحمت ما گو مده
رو تو و محراب زهد ما و چلیپای ما
رطل گران را ز دست تا ننهی ای عبید
زانکه روان میبرد عمر سبک پای ما