فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰

ترک کمان کشیده دو چشم سیاه تست

تیری که بر نشانه نشیند نگاه تست

امروز هر تنی که به شمشیر کشته‌ای

فردای رستخیز به جان عذر خواه تست

بر دیده‌اش فرشته کشد از پی شرف

خون کسی که ریخته بر خاک راه تست

پای غرور بر سر صید حرم نهد

هر آهویی که قابل نخجیر گاه تست

بس دل اسیر زلف و زنخدان نموده‌ای

بس یوسف عزیز که در بند چاه تست

شاهان به هیچ حیله مسخر نکرده‌اند

ملکی که در تصرف خیل و سپاه تست

روزی که صف کشند خلایق پی حساب

جرمی که در حساب نیاید گناه تست

مستان ز باده‌های دمادم ندیده‌اند

کیفیتی که در نگه گاه‌گاه تست

رخشنده آفتاب فروغی فرو رود

هر جا که جلوهٔ رخ تابنده ماه تست