شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴

دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب

سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب

گفتم که : دگر کِیَت بخواهم دیدن؟

گفتا که: به وقت سحر، اما در خواب