محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

ای زهر خندهٔ تو چو شهد و شکر لذیذ

زهر تو از نبات کسان بیشتر لذیذ

از قد و لب ریاض تو را ای بهار ناز

هم نخل نازک آمده و هم ثمر لذیذ

قدت که هست نیشکر بوستان حسن

سر تا به پاست لذت و پا تا به سر لذیذ

دشنام تلخ زود مکن بس که در مذاق

زهریست این که بیشتر است از شکر لذیذ

روزی هزار گنج نهادی شکر فروش

بودی اگر شکر جو لبت ای پسر لذیذ

آن لب که من گزیده‌ام امروز کافرم

گر میوهٔ بهشت بود این قدر لذیذ

مطرب ز محتشم غزلی کن ادا که هست

نظم وی و ادای تو با یکدیگر لذیذ