اوحدی » جام جم » بخش ۱۱ - در صفت سرای معمور

ای همایون سرای فرخنده

که شد از رونقت طرب زنده

طاق کسری ز دفترت کسریست

هشت جنت ز گلشنت قصریست

خاکت از مشک و سنگت از مرمر

بادت از خلد و آبت از کوثر

کوه پیموده سنگ و بر سخته

بهر فرش تو تخته بر تخته

با زر شمسهٔ تو در یاری

لاجورد سپهر زنگاری

کاشی و آجرت به هر خرده

مال قارون به دم فرو برده

گچ بام تو نه سپهر به دور

از ره کهکشان کشیده به ثور

کرده با شاخ گلبنت ز فلک

شاخ طوبی خطاب « طوبی لک»

نقشبندان کن به کنده گری

بر درت کرده عمر خود سپری

در تک این رواق بالنده

پشت ماهی به گاو نالنده

ماه ازین طارم زمین مرکز

در دم آفتابت آجر پز

صحن معمورت آستان سپهر

سقف مرفوعت آشیانهٔ مهر

چون ز سرخاب روی شاهد شنگ

داده سرخاب را جمال تو رنگ

کار سنگ از تو چون نگار شده

جام با سنگ سازگار شده