آیتی بیرجندی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۱۲

ز لعل روح فزا، زنده کن دل ما را

کن آشکار زلب معجز مسیحا را

گر از عقیق یمانی دلم بدست آری

بچین زلف تو بخشم ری و بخارا را

رسید خازن اردیبهشت و ساخت بهشت

دوباره از سر نو کوه و دشت و صحرا را

کنون که آتش موسی نموده گل در باغ

ز عکس چهره بر افروز جام صهبا را

مرا که روی تو فردوس و قامت طوبی است

چه آرزو کنم ای حور باغ طوبی را

به غیر آهوی چینت نکرده شیر شکار

بنازم آن سر زلف و دو چشم شهلا را

چه واقع است که از نغمهٔ غزل ناهید

به رقص و وجد در آورده چرخ مینا را

هواست مشک فشان تا کدام مشکین موی

به باد داده سر زلف عنبر آسا را؟

کدام ماه یمانی زغیب کرده طلوع

که تازه کرده ز نو داستان سینا را؟

کدام عیسی فرخنده دم ظهور نمود

که داد روح و روانی عظام موتی را؟

کدام یوسف مصری نمود جلوۂ حسن

فکند بر سر بازار شور و غوغا را؟

کدام مهدی موعود جلوه کرد که خود

گرفت اشرقت الارض روی غبرا را؟

مگر نگار من آن آفتاب حسن و جمال

ز پرده کرد برون چهره دل آرا را

کسی که دیده ز اعشار حسن او کسری

به نیم جو نخرد تخت و تاج کسری را

نخوانده درس محبت، نبرده راه بدوست

کنی چه حکمت اشراق و ابن سینا را

ز شعر آیتی از قند پر شود برجند

ببین تو در قفسی طوطی شکر خا را