فنودی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۲۱ - یار یکدله

از تو مرا ای نگار پس گله باشد

عاشق بیچاره تنگ حوصله باشد

زلف تو زنجیر دل بود چه توان کرد

آنکه گرفتار قید و سلسله باشد

بادیه پیمای کوی عشق نصیبش خار

مغیلان و قطع مرحله باشد

جور مکن ترسم ای صنم که به محشر

پرسش حقت از این معامله باشد

دل ندهم بعد از این دمی به نکویان

یار به من گر ز مهر یک دله باشد