صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۳۱- سوره لقمان » ۲- آیات ۶ تا ۷

وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ اَلْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اَللّٰهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَهٰا هُزُواً أُولٰئِکَ لَهُمْ عَذٰابٌ مُهِینٌ (۶) وَ إِذٰا تُتْلیٰ عَلَیْهِ آیٰاتُنٰا وَلّٰی مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْهٰا کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذٰابٍ أَلِیمٍ (۷)

و از مردمان کس هست که می‌خرد هزل کلام را تا گم گرداند از راه خدا بدون علمی و بگیرد آن را با استهزا آنها مر ایشان‌راست عذابی خوارکننده (۶) و چون خوانده شود بر او آیتهای ما روی گرداند تکبرکنان گویا که نشنید آن را گویا که در گوشش کرانیست پس مژده ده او را بعذابی پر درد (۷)

« در بیان آوردن نضر ابن حارث داستان رستم و اسفندیار را از ایران و خواندن در مجلس »

گفته کلبی، نضر حارث رفته بود

در عجم بهر تجارتها و سود

داستان رستم و اسفندیار

سوی مکه برده بود از آن دیار

خواندی آن را در مجامع بر قریش

می شدندی شیفته در بزم و عیش

بودشان بر ذکر آنها اشتغال

ترک قرآن می نمودند از ضلال

لاف می زد نضر حارث که نمود

گر محمّد (ص) قصۀ عاد و ثمود

از سلیمان یا ز داوود او خبر

می دهد وز موسی و قوم دگر

من هم از آن خسروان نامجو

قصه گویم وز عجم بهتر از او

آمد این آیت که هست از مردمان

که خَرَد لَهوَ الْحَدِیِث او در بیان

کآن مضاحیک است و گفتار فضول

نیست آن را اعتباری در اصول

تا که گمره سازد از راه خدا

مردمان را بی ز دانش از هدا

لهو را سازد به قرآن او شبیه

قول حق را هزو داند آن سفیه

آن گُره باشد مر ایشان را یقین

مر عذابی خوار سازنده مهین

یا که از لَهوَ الْحَدِیِث آمد غنا

وآن کنیزان مغنّی با نوا

آن کنیزان را خریدندی به فن

تا شوند از اهل ایمان راهزن

می ببردند اهل دین را در سرا

تا که ایشان بشنوند آن نغمه ها

می بگفتند این تغنّی خوش تر است

زآن سخن هایی که از پیغمبر است

بود این از جاهلی معمولشان

تا کنند از دین بدین مشغولشان

« در بیان غناء »

در غناء باشد فزون توبیخ ها

رو بخوان گر خواهی از تاریخ ها

خوانده چون گردد بر او آیات حق

روی گرداند، زند از کبر دق

گوییا نشنیده آن هرگز به گوش

یا گرانی باشدش در گوش هوش

پس بشارت ده مر او را بر هلاک

بر جحیم و بر عذاب دردناک