غنی کشمیری » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

به مردم می‌کند نرگس ز هر جانب اشارت‌ها

که فصل گل به چشم کم نباید دید گلشن را

سواد کعبه کی منظور ارباب نظر باشد

به سنگ سرمه حاجت نیست هرگز چشم روشن را

چو استعداد نبود کار از اعجاز نگشاید

مسیحا کی تواند کرد روشن چشم سوزن را

بود از سینه بیرون‌کردنی آن دل که سنگین است

دلیل راه خود گردان درین وادی فلاخن را