بمردم میکند نرگس ز هر جانب اشارتها
که فصل گل بچشم کم نباید دید گلشن را
سواد کعبه کی منظور ارباب نظر باشد
بسنگ سرمه حاجت نیست هرگز چشم روشن را
چو استعداد نبود کار از اعجاز نگشاید
مسیحا کی تواند کرد روشن چشم سوزن را
بود از سینه بیرون کردنی آندل که سنگین است
دلیل راه خود گردان درین وادی فلاخن را