قٰالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ اَلَّذِی عَلَّمَکُمُ اَلسِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلاٰفٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ اَلنَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنٰا أَشَدُّ عَذٰاباً وَ أَبْقیٰ (۷۱) قٰالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلیٰ مٰا جٰاءَنٰا مِنَ اَلْبَیِّنٰاتِ وَ اَلَّذِی فَطَرَنٰا فَاقْضِ مٰا أَنْتَ قٰاضٍ إِنَّمٰا تَقْضِی هٰذِهِ اَلْحَیٰاةَ اَلدُّنْیٰا (۷۲) إِنّٰا آمَنّٰا بِرَبِّنٰا لِیَغْفِرَ لَنٰا خَطٰایٰانٰا وَ مٰا أَکْرَهْتَنٰا عَلَیْهِ مِنَ اَلسِّحْرِ وَ اَللّٰهُ خَیْرٌ وَ أَبْقیٰ (۷۳) إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لاٰ یَمُوتُ فِیهٰا وَ لاٰ یَحْییٰ (۷۴) وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ اَلصّٰالِحٰاتِ فَأُولٰئِکَ لَهُمُ اَلدَّرَجٰاتُ اَلْعُلیٰ (۷۵) جَنّٰاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا وَ ذٰلِکَ جَزٰاءُ مَنْ تَزَکّٰی (۷۶)
گفت آیا ایمان آوردید مر او را پیش از آنکه دستوری دهم شما را بدرستی که آن هر آینه بزرگ شما که آموخت شما را سحر پس هر آینه خواهیم برید البته دستهای شما و پاهای شما را از خلاف یکدیگر و هر آینه بردار کشم شما را در تنههای درخت خرما و هر آینه خواهید دانست که کدام از ما سختتر است از راه عذاب و پایندهتر (۷۱) گفتند هرگز اختیار نخواهیم کرد ترا برا آنچه آمد ما را از حجتهای روشن قسم بآنکه آفرید ما را پس حکم کن آنچه تو حکمکنندۀ جز این نیست حکم میرانی در این زندگانی دنیا (۷۲) بدرستی که ما گرویدیم بپروردگارمان تا بیامرزد برای ما گناهانمان را و آنچه را که به جبر بازداشتی ما را بر آن از سحر و خدا بهتر است و پایندهتر (۷۳) بدرستی که آنکه آمد پروردگارش را گناهکار پس او راست دوزخ نه میمیرد در آن و نه زندگانی میکند (۷۴) و آنکه آید او را با ایمان که بتحقیق کرده باشد کارهای شایسته پس آنها برای ایشانست مرتبهها بلندتر (۷۵) بهشتهای جای اقامت دائمی که میرود از زیر آنها نهرها جاودانیان در آن و آن پاداش کسی است که پاک باشد (۷۶)
گفت فرعون از ره قهر و سخط
بر وی آیا بگرویدید از غلط
پیش از آنکه بر شما رخصت دهم
منّت از اکرامتان بر جان نهم
هستتان او خود بزرگ و اوستاد
بر شما آموخت سحر اندر بلاد
پس ببرّم دست و پاتان از خلاف
واندر آویزم به نخل از اعتساف
تا بدانید اینکه از روی عذاب
کیست از ما سختتر واندر عِقاب
ساحران گفتند نکنیم اختیار
مر تو را بر آیت پروردگار
آنچه بر ما آمده است از بیّنات
ز آفرینندة تمام ممکنات
حکم کن پس گر کنی حکمی به ما
غیر از این نبود که حکمت در قضا
هست اندر این حیات دنیوی
کی بود در ملک دین جاری جوی
ما خود آوردیم ایمان بر خدا
کو بود پروردگار ماسوی
تا ببخشد جرمها ناگاهمان
وآنچه بنمودی بر آن اکراهمان
کردی اکر اه اعنی اندر جادویی
حق بود پاینده تر در نیکویی
هر که آید رب خود را در گناه
یعنی از شرکی و ظلمی بر اِله
پس جهنم باشد او را در ثبات
نه بمیرد نه در آن دارد حیات
وآنکه آید مؤمن و شایسته کار
آن گُره را پس در آن دارالقرار
باشد از حق رتبه هایی بس بلند
جنّت عدن و مقام ارجمند
جاری است از زیر آنها نهرها
جاودانند اندر آن از بهرها
این جزای آنکه از شرک و دنس
پاک باشد وز هوی و از هوس