بر دل، غمِ فراقت آسان چگونه باشد
دل را قیامت آمد شادان چگونه باشد
تو کامران حُسنی از خود قیاس میکن
آن کو اسیر هجر است آسان چگونه باشد
پیغام داده بودی گفتی که چونی از غم
آن کز تو دور ماند میدان چگونه باشد
هر لحظه چون گوزنان هوئی برآرم از جان
سگجانم ارنه چندین هجران چگونه باشد
نالندهٔ فراقم وز من طبیب عاجز
درماندهٔ اجل را درمان چگونه باشد
خواهم که راز عشقت پنهان کنم ز یاران
صحرای آب و آتش پنهان چگونه باشد
پیش پیام و نامهت بر خاک باز غلْطم
در خون و خاک، صیدی غلطان چگونه باشد
نامه به موی بندی، وز اشک مُهر سازی
در مُهرِ تر نگوئی عنوان چگونه باشد
بر مویبندِ نامهت، طوفان گریست چشمم
چندین به گرد موئی طوفان چگونه باشد
خاقانی اَست و آهی صد جا شکسته در بر
یارب که من چنینم جانان چگونه باشد