کمال معنی انسان و صورت جانی
جهانیان به حقیقت تنند و تو جانی
در آن زمان که غبار تنم حجاب نبود
میان ما و شما بود صحبت جانی
دلم ز ابرویِ شوخ تو گوشه میگیرد
که پیش میبرد آن پیشه را به پیشانی
گهرنمای به تیغ زبان و موی شکاف
گشای از دهنت مشکلی به آسانی
چو خامه بر سر من راندهای به چون و چرا
چرا ز نامهٔ من حرف بر نمیخوانی
به روی و موی تو شد فرق کفر از اسلام
ز کفر زلف تو موئیست تا مسلمانی
شکست زلف تو را دل ز زاری ناصر
که عمر خویش به سر برد در پریشانی