ما گلی از بوستان جنتیم
قطرهٔ دریای موج رحمتیم
گاه هشیاریم و گه مخمور و مست
گاه آگاهیم و گه در غیبتیم
گر چه درویش و اگر چه مفلسیم
جمله سلطانیم و صاحب دولتیم
چون در اول قدر خود نشناختیم
این زمان از بهر آن بی قیمتیم
سخت آسان است راه او ولیک
ما ز سستی خود اندر زحمتیم
وصل او یابی چو گیری ترک خود
یوسف ارزان است، ما بی همتیم
در رهش ناصر به خود نتوان شدن
زانکه اندر وادی پر حیرتیم