زلفت مرا به حلقهٔ دام بلا کشید
بخت سیاه بین که به آخر کجا کشید
بودم مثال قطرهٔ شبنم قرین خاک
مهر تو رخ نمود و مرا بر هوا کشید
گل وقت صبح خرقهٔ فیروزه چاک زد
تا آن نگار نازک رعنا قبا کشید
بگریست زار وقت سحر شمع و جان بداد
بیچاره دوش شب همه شب تا چهها کشید
ناصر اگر ز دوست جفا میکشی چه باک
از عاشقان غریب نباشد جفا کشید