اهل نظر که سوختگان بلا کشند
رسم وفا رها نکنند ار جفا کشند
آنان که رهروان وفایند، از مژه
سوزن کنند و خار جفا را ز پا کشند
پیکان غمزهٔ تو که بنشست در دلم
جان عزیز ماست، نمانیم تا کشند
گر بگذرد به صومعه بوئی ز جام تو
در پای خم عمامهٔ هر پارسا کشند
از انتظار دیدهٔ ناصر سپید شد
باشد ز خاک پای تواش توتیا کشند