صلای عشق قدیم است و از ازل باشد
هدایت ابد و ملک لم یزل باشد
بیار باده چو دانستهای که مخمورم
که نور علم همان به که در عمل باشد
مرا به علت و معلول نیست تصدیقی
ز ما تصور شاذ است و بی علل باشد
مگوی قول مخالف مرا ز گوشهٔ راست
که گوش هوش رهی مایل غزل باشد
ز صحبت تو نبُرم به زخم تیغ اجل
اجل چه نسبت من صاحب اجل باشد
در آن محله ز ما با تو در محل سخنی
نسیم صبح رساند اگر محل باشد
سیاه خال تو بر اوج ماه منزل کرد
چنین فضول سیاهی مگر زحل باشد
بلندی قد طوبی و همت ناصر
مثال قامت تو در جهان مثل باشد