صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۷۰- آیه ۱۴۲

سَیَقُولُ اَلسُّفَهٰاءُ مِنَ اَلنّٰاسِ مٰا وَلاّٰهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ اَلَّتِی کٰانُوا عَلَیْهٰا قُلْ لِلّٰهِ اَلْمَشْرِقُ وَ اَلْمَغْرِبُ‌ یَهْدِی مَنْ یَشٰاءُ إِلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ (۱۴۲)

زود باشد بگویند بیخردان از مردمان چه چیز گردانید ایشان را از قبلۀ ایشان که بودند بر آن بگو مر خدای راست مشرق و مغرب هدایت می‌کند هر که را می‌خواهد بسوی راه راست (۱۴۲)

سالها می بود روی اقدسش

در عبادت سوی بیت المقدسش

هود گفتند ار نداریم امتیاز

چون گذاری تو به قبلۀ ما نماز

ما مقدّم بوده ایم از روی دین

هر مقدّم فضل او باشد یقین

تنگدل شد احمد (ص) کامل شهود

از سخنهای غم انگیز یهود

روز دیگر جبرئیل اندر قیام

کرد رویش جانب بیت الحرام

مشرکان گفتند آخر ز امتیاز

سوی دین اولش گردید باز

یا منافق پیشگان از مسلمین

بودشان این گفتگو از حقد و کین

لاجرم این آیت از رب الاحد

گشت نازل که گروهی بی خرد

زود باشد در میانشان گفتگو

که شما از قبله گرداندید رو

این چنین گویند کاین اسلامیان

منحرف گشتند از قبله عیان

گر مراد از دین خود می یافتند

رو ز قبلۀ خویش چون برتافتند

این سفیهان عقلشان بر ظاهر است

بر حقایق نارسا و قاصر است

از خفاف عقل و هم از ابلهی

نیستشان ز اسلام و توحید آگهی

عقلشان را گر نبودی اعوجاج

با تو از هر ره نکردند احتجاج

چونکه دورند از رسوم معرفت

ملتزم سازند حق را بر جهت

عارف ار بودند بر توحید ذات

بودشان حق وافی از کل جهات

گو بود زو مشرق و مغرب همه

خود برون از میمنه است و مشئمه

خود بود از وجه یهدِی من یشَآء

بر صراط مستقیمش رهنما

آن طریق مستقیم وحدت است

کش مساوی هر جهت با نسبت است

سوی او باشد توجه نی به حد

حد بود مفقود در وجه الاحد

دین حق واحد بود وین اختلاف

از هوای نفس خلق است و خلاف

دین حق نبود در او مکر و فساد

و اختراعات نفوس کج نهاد

دین که از نفس و هوی شد باطل است

ور به حق باشد به وحدت شامل است

مطلع بود آن رسول پاک دلق

کاصل هر دینی است حق، بی شوب خلق

بود مکشوفش حقیقت های دین

کاصل ادیان نیست غیر از حق، یقین

جمله را توحیدِ باری شامل است

وسوسۀ نفس است آنچه باطل است

وسوسۀ نفس ار رود، باقی حق است

حق ز تخمین خلایق مطلق است

چشم او بر نور آن توحید بود

که در ادیان برتر از تحدید بود

هست از آن کوتاه، دستِ کذب خلق

وآنچه خلقان راست از پا تا به حلق

یعنی انکار و اکاذیب و جحود

کآن سزای مشرکان بود و یهود

حد خلقی لایق معبود نیست

بر مقامی ذات او محدود نیست

لاجرم بر قبلتینش بد نماز

بر حقیقت داشت رو، نی بر مجاز

وآنکه می گفتند قبلۀ ماست این

بیخبر بودند از توحید و دین

قبلۀ آنها هوی بود و مجاز

حق ز باطل می نکردند امتیاز

کعبه و هم بیت مقدس از حق است

آنکه گوید هست از ما، احمق است

کعبه کز مشرک بود سنگ و گل است

ور موحّد رو کند نور دل است

بیت مقدس ور بود خاص یهود

قبله نبود، جای جنگ است و جحود

ور موحّد رو کند آنجا خداست

قبله گاه انبیاء و اولیاست

مصطفی(ص) را سوی حق بد قلب عین

کرد رو از مصلحت بر قبلتین

تو چه دانی ای عنود یاوه گو

کز چه رو بر قبلتین او کرد رو

بس جهت ها داشت کو بر قبلتین

رو نمود اندر نماز از فرض عین

مر جهاتش را صفی داند و لیک

وجهی از آن جمله گویم با تو نیک

خواست گوید کاین دو دین اصلش یک است

وین دو قبله، نز یهود و مشرک است

بهر ما خاص است کاصلش نزد ماست

قبلۀ اهل جدل نفس و هواست

بیت مقدس نز یهود است ای همام

هم نه بهر مشرکان بیت الحرام

هر دو، قبلۀ اهل توحید است و بس

نی که قبلۀ ا هل انکار و هوس

گر به قبله رو نماید ناکسی

قبله از وی رو بگرداند بسی

ور به سنگی سجده آرد عارفی

قبله گردد، نی که در هر موقفی

نکته ها را با تو گفتم مو به مو

تا ز توحیدش توانی برد بو