در خدمت امرای ترک بسر می برد و در آخر بخدمت حضرت صاحبقرانی سرافراز شده از جمله مخصوصان گشت و فی الواقع لیاقت آن داشت چه، بسیار مرد فقیر و درویش نیک نفس خیرخواه بود و در شاعری نیز طبعش بسیار خوب افتاده و از شعرای ترک کم کسی را رتبه او تواند بود، دیوان غزل را تمام کرده و قصاید نیز دارد . و در مثنوی نیز خوب بود، جواب گوی و چوگان مولانا عارفی گفته، این بیت در تعریف جغه از آن کتابست :
باشینده جغه سی عنبر افشان
خویلر سر زلفی نک پریشان
در شهور سنه احدی و خمسین و تسعمایه در قزوین فوت شد و در مشهد مقدسه رضویه مدفون گشت این مطلع و بیت او هم خوب است :
نارنجی لباش ایچره گلور اول مه تابان
التونغه توتولیمش شانه سین بیر درو غلطان
در در آسلور هر سر گوشینده نگار ونک
یا ای له قرین بولمیش ایکی کوکب رخشان