هم از مردم آنجاست و از ظلم امیره دیباج جلای وطن نموده مدت مدید است که در گرجستان ساکن است گاهی نظمی از او سر میزند این مطلع و ابیات از اوست :
زنهار مکن طره ی طرار پریشان
صد دلشده را باز مکن کار پریشان
از زلف تو عشاق پریشان جهانند
رحمی کن و این سلسله مگذار پریشان
خیال روی او را جا دل غمناک میسازم
بدین صورت غبار غم ز خاطر پاک می سازم
هردم از عشق رسد تیر بلا بر دل من
حاصل اینست مرا از دل بیحاصل من