طالبعلم بود اما از شرب مدام صبح و شام بلکه علی الدوام فارغ نبود، در خدمت قاضی میرحسین کاشانی درس میخوانده و وظیفه مقرر داشته اما در هر چند روز توبه میکرد و باز بر سر کار خود میرفت قاضی مذکور وظیفه باو نمیداد باز توبه میکرد قاضی راضی می شد،نوبتی ایام زهدش طولی پیدا کرده قاضی ازا و پرسید که چونست که در این ایام شراب نمیخوری جواب داد که از شومی تو، در آن ایام روزی در بزمی که ساقی توبه شکن ساغر بر شیخ و شاب می پیموده حریفان این غزل جامی را که :
بغیر از اشک بر بالین نیاید هیچکس ما را
ای ز مشکین طره ات بر هر دلی بندی دگر
در میان داشته اند مولانا حسب حال خود را در بدیهه در این بیت رسانید :
رشته جانرا بهر موی تو پیوندی دگر
قاضی شرعم ز می خوردن اگر سوگند داد