بقابضی اردو بازار اوقات میگذراند و ضایع میکند و از بسیار خوردن افیون نزدیک است که جان بقابض ارواح بسپارد این مطلع زاده ی طبع اوست :
بی گل روی تو نرگس چشم تر دارد بسی
غنچه بی لعل لبت خون در جگر دارد بسی