اصفهانیست پدرش میوه فروش بود بنابراین در اصفهان بمولانا شاه حسین میوه فروش اشتهار داشت و در معرکه گیری و میدان شطاحی علم تفوق میافراشت . اکثر کتب را مطالعه کرده و اگر چه کمیت فضیلتش چندانی نبود اما کیفیت بحثی حاصل کرده در اکثر مباحث دخل مینمود و از اقسام شعر طبعش به هجو سر راست تر بود از آن جمله هجوی که از برای میرهندی گفته مشهور است و در اقسام شعر بد نبود اما در شعر او قافیه غلط بسیار است و در شهور سنه احدی و اربعین و تسعمایه در حوالی دامغان بر سر چشمه علی نهال آمالش میوه ی حیات بر خاک ممات افشاند. و از دوحه زندگانیش بغیر از این ابیات ثمره ای نماند .این سه مطلع از جمله اشعار اوست:
با من زار از ترحم باز میدارد تو را
شام غم غیر از سک گوش که با من یار بود
هر که را دیدم ز یاران بر سر آزار بود
گر آفتاب چو ماه رخت علم نشود