از سادات رضوی است جوانی درویش نهاد و متقی است و بقدر خود طالب علمی دارد و در شاعری طبعش بسیار خوبست، دیوان غزل تمام کرده و در منقبت قصاید غرا دارد این چند مطلع از اوست :
دلم نیامد از آن زلف پر شکن بیرون
باختیار نیامد کس از وطن بیرون
کار من دور از رخ ماه تو غیر از آه نیست
بسکه دارم ضعف آنهم گاه هست و گاه نیست
بیک نظر ز دو چشم تو بی خبر شده ام
خراب نرگس مستت بیک نظر شده ام