سید دانشمند خوش طبع پاکیزه روزگار بود و طبع زیبای او صراف در معانی و لطف عمیمش چاره ساز فقیران بوادی پریشانی، اصل وی از شکراب ری است و والد او میر عز الدین یوسف در ایام سلطان حسین میرزا بهرات رفته بود آن خلاصه سادات ترقی فرمود، در زمان سلطنت حضرت صاحبقران مغفور در خراسان بمنصب صدارت و امارت قیام و اقدام مینمودند، آخر بواسطه شرارت بعضی مفسدان بحکم امیرخان که حاکم خراسان بود در روز چهارشنبه هشتم رجب سنه سبع و عشرین و تسعمایه شهید شد، گویند در آن محل قطعه ای گفته و نزد امیر مذکور فرستاده این یک بیت از آنست .
بناحق ار چه مرا میکشی ولیک به بین
که عاقبت چه کند با تو خون ناحق من
و جناب امیر از غایت اخلاق پسندیده خلقی تخلص میکرده اند این دو سه مطلع از جمله اشعار ایشانست :
باستقبال قدت سرورا رفتار بایستی
بتعریف دهانت غنچه را گفتار بایستی
ما را هوای وصل تو از سر نمیشود
مشتاق خدمتیم و میسر نمیشود
زخیل اهل وفائیم در زمانه تو
سگ توئیم ولی دور از آستانه تو