خواجه عبدالله انصاری » مناجات پیر انصار » شمارهٔ ۴۷

الهی از آن خوان که بهر پاکان نهادی نصیب من بینوا کو؟ اگر نعمتت جز بطاعت نباشد پس آنرا بیع خوانند لطف و عطا کو؟ اگر در بها مزد خواهی ندارم و اگر بی بهادهی بخش ما کو؟ اگر از سگان توام استخوانی و اگر از کسان توام مرحبا کو؟ الهی یک دل پر درد دارم و یک جان پر زجر، خداوندا این بیچاره را چه تدبیر؟ بار خدایا درماندم نه از تو لکن درماندم در تو، اگر غایب باشم گوئی کجائی؟ و چون بدرگاه آیم در رانگشائی