طامات که خلق در آن عاجز باشد و فهم در آن موجز باشد فوآد در او متفکر گردد و تفکر در او متحیر علم شریعت آیاتست و علم حقیقت طامات شریعت و حقیقت را درجاتست یکی نیمه نفی یکی اثباتست تا مرد در صورت حیاتست در بند صفاتست هر آن در عین مماتست بروی چه جای براتست آنجا که صفت محقق است هر چه غیر تو حق است گوینده حق است چه جای طاماتست
ما قبله یار خویشتن بودستیم
وازسجده آن بتان برآسودستیم
از بهر نظاره خطابینان را
خورشید بطامات بیندو دستیم